abwechseln عوض کردن، به نوبت انجام دادن
Wir wechseln uns bei der Betreuung des kranken Kindes ab.
ما به نوبت از بچه بیمارپرستاری می کنیم
Wir wechseln uns bei langen Fahrten immer ab.
ما همیشه در مسافرت های طولانی همیشه به نوبت رانندگی می کنیم
abwechselnd به نوبت، نوبتی
die Abwechslung تنوع، تناوب
Wir gehen zur Abwechslung ins Kino.
ما برای تنوع به سینما می رویم
abwechslungsreich متنوع، گوناگون
Ich wechsle ab / Ich wechselte ab / Ich habe abgewechselt / Ich werde abwechseln / Ich kann abwechseln / Ich konnte abwechseln / Ich habe abwechseln können
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .